کارگر، در لغت به معنای کار کننده و کسی که در کارخانه یا کارگاه
کار میکند و مزد میگیرد است، که در مقابل کارفرما قرار دارد.[۱]
از نظر حقوقی «کارگر کسی است که به هر عنوان در مقابل دریافت
حقالسعی اعم از مزد، حقوق، سهم سود و سایر مزایا به درخواست
کارفرما کار میکند».
پایهٔ تعریف حقوقی کارگر، معیارهای تشخیص کارگر از دیگر شاغلان
بدین شرح است[۴]:
داشتن شخصیت حقیقی: کارگر باید شخصیتی حقیقی باشد، و نه حقوقی.
دریافت حقالسعی از کارفرما: کارگر باید به ازای کاری که میکند
حقالسعی دریافت کند.
تبعیت از کارفرما: کارگر باید از دیگری در انجام کار تبعیت کند،
یعنی کسی که برای انجام کار از کسی دستور نمیگیرد و به صورت مستقل
برای خود کار میکند کارگر به شمار نمیآید.
جامعهشناسان مارکسیستی بر خلاف جامعهشناسان سرمایهداری (که
جامعه را به طبقات چندگانه تقسیم میکنند)، جامعه را به دو طبقهٔ
کارگر و سرمایهدار تقسیم میکنند.[۵] یعنی به جای تعریف کارگر در
مقابل کارفرما، کارگر را اینگونه تعریف میکنند که «هر کس که مجبور
است برای امر معاش کار کند و حقوق بگیرد، کارگر است». بدین ترتیب،
چه فرد یک استاد دانشگاه باشد و چه یک رفتهگر او یک کارگر به شمار
میآید. کسانی که از این تعریف حمایت میکنند بر این باورند که هر
کسی که برای درآمد «زحمت» میکشد کارگر است. شاید دقیقتر این باشد
که به جای کارگر این افراد را «زحمتکش» بنامیم. چراکه یک کارمند،
پزشک، یا یک مهندس هم، برای رسیدن به تخصص و یافتن شغل و انجام
وظیفه زحمت بسیاری را متحمل میشود، چیزی که شاید کارگران دستی از
آن آگاه نباشند.[۶]
رایت میلز، جامعهشناس مارکسیست آمریکایی، در قالب چنین تعریفی
کارگران را به دو دستهٔ «یقهسفیدها» (کارمندان) و «یقهآبیها»
(کارگران دستی) تقسیم میکند. در واقع میتوان گفت که مقصود از
یقهسفیدان و یقهآبیها، کارگران فکری و کارگران دستی است که به
دلیل تلاش طبقات حاکم، بیشتر مردم از آن بیخبرند.